سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

چت علمی درباره اجتهادی یا توقیفی بودن نسخ

y:  سلام استاد نسخ اجتهادیه یا نه؟
me:  به نظر من نسخ اجتهادی است. مثل فتوای میرزای شیرازی. تعریف مشهور نسخ هیچ خاصیتی ندارد و پر تناقض است. آن شروطی که برای نسخ قرار داده اند، با فلسفه نسخ هم نمی سازد. لذا باید تعریف جدیدی به دست داد. به نظر من، نسخ عبارت از هر تغییری است که در احکام شرعی پدید می آید تا رعایت مقتضای حال شود.
y:  استاد مگه در قران آمده بود که تنباکو چه حکمی داره که نظر  میرزای شیرازی را هم شامل این بدانیم؟ مگه نسخ منظور نسخ آیات نیست؟
me:  نسخ طبق تعریف من مطلق تغییر حکم شرعی است، به هر دلیل، چه به جهت تغییر موضوع و چه به دلیل تزاحم با احکام مهم تر و چه به دلیل اضطرار و جز اینها. تغییر حکم شرعی هم اعم از آن است که در قرآن آمده باشد یا در حدیث. بر این اساس باید آنچه را که احکام متغیر و اضطراری و ثانویه و نظایر آنها می خوانند و احکام را به هر دلیل تغییر می دهند، نسخ بشماریم. 
y: استاد ولی یک مسئله پیش میاد در نسخ  اگر غیر آیات قران باشه، میشه اما آیات قرآن را که فقط خدا باید نسخ کنه. چون اوست که به مصالح آشناست.
y:  ما چه طوری و طبق چه حکمی میتونیم نسخ کنیم؟ استاد من فقط با این مشکل دارم. چون در شرایط نسخ آیات آمده که باید شارع حکیم باشه که خداست.
me: حضرت امام خمینی می فرمود، ما می توانیم فروع را تعطیل کنیم. دلیل ایشان هم تزاحم با اصل مهم تر یعنی حفظ کیان اسلام است. فروع هم در قرآن آمده و هم در حدیث.
y: استاد من در حدیث مشکل ندارم؛ ولی درقران چی؟
me: مگر در قرآن نیامده است که برای ترساندن دشمن اسب تهیه کنید؟ به چه دلیلی اسب تهیه نمی کنند؟ مگر در قرآن راجع به برده داری احکامی نیامده است؟ چرا برده داری را کنار گذاشتند؟
y:  استاد بعضی مطالب شما درست  است. برده داری و اسب را قبول دارم. استاد شما برای همه چیز جواب دارید.
 me:  خوب این موارد یک ملاک به دست می دهد و آن این است که اگر احکام  به جهت تغییر مقتضیات قابل اجرا نبود و اغراض تشریعش را تأمین نکرد، باید نسخ شود و احکامی که متناسب با اغراض تشریعش هست، جعل شود. منتها این تغییرات باید در چارچوب احکام کلی دین و بر اساس اغراض تشریع احکام باشد.
me: آنچه به عنوان سنن دینی شناخته می شود، عبارت از همان سننی بوده است که در میان بشر وجود داشته است. انبیاء آمدند و آنها را با تصرفاتی امضاء و تأیید کردند.  
y:  یعنی چی؟ پس خدا چه چیز را برای ما قرار داده؟ این که به اسم دین اسلام است مال بشر است، پس آن چیزی که خدا قرارداده چیه؟
me: شما هر قومی را می بینید، یک دینی خاص خودش دارد. آیا خدا برای هر قومی دینی جدا درست کرده است؟ انتساب دین به خدا از این جهت نیست که خدا آن را درست کرده است. بلکه از این جهت است که مورد تأیید خداست و خدا سیره عقلاء را به هر روشی باشد، تأیید می کند.
y: استاد ولی ادیان آسمانی مشهور چی؟ کاری به دین های دیگر ندارم. همین اسلام خودمون. استاد مگه خدا نبود که اسلام را به پیامبر وحی کرد؟
me: مگر فقط دین اسلام را خدا آورده و دین یهودی و مسیحی و غیر آن را خدا نیاورده است؟ اگر همه این دین ها منبع واحدی داشت و از سوی آسمان و خداوند آمده بود، باید واحد بوده باشد. حال آن که با هم تفاوت دارند. از این دانسته می شود که خداوند آنچه را که در میان هر قومی بوده، با تصرفاتی که به توسط انبیاء صورت می گرفته، امضاء‏می کرده است.
y:  چرا ولی دینی که جدیدتر است قاعدتاً هم باید با شرایط سازگارتر باشد.
me:  آنچه در قرآن آمده، امضای چیزهایی است که در میان مردم مکه وجود داشت. اما با اصلاحاتی. هم نماز بوده و هم روزه و هم حج و هم زکات و هم خمس و ... تصور می کنید، پیامبر برای مردم کلاس درس دایر کرده بود و هر روز یک درس جدیدی می داد؟
سیره عقلاء برای خدا مقدس است. البته مردم مکه ابتدا بر دین حنیف یعنی حضرت ابراهیم بودند و بعد به بت پرستی گرایش یافتند. من عرض می کنم، تردیدی در الهی بودن دین اسلام نیست. منتها آن عبارت از امضاء و اصلاح و تکمیل همان چیزی است که در میان مردم مکه وجود داشت. خداوند با ارسال رسل و انزال کتب، همان سنن بشری را در تمام ادیان حک و اصلاح کرده است. 
y: استاد بحث با شما تمام شدنی نیست. استاد بگذارید فکر کنم.
me:  خدا نگهدار. لینک مرتبط:  
پاسخ به سئوالاتی درباره نسخ